خوش آمدید! آخرین مطالب وبسایت:

لحظه جوانی

لحظه جوانی

شب و روز لعن گویم به هرآنکه عاشقت شد که دمش حرام بادا همه لحظه جوانی من از این سیاه بختی نفسم به تنگ آمد که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی   MAHBOBEH POORABOLHA...

عشق تو

عشق تو

سیل از مژه ها جاری,رفت از دل من آرام سودای تو در سر بود,چون ساحره ای رسام دیوانه شدم,مردم,عشق تو به بادم داد غرق تو شدم چون ماه,در برکه ای از ا...

امشب

امشب

امشب از دست دلم باز به تنگ آمده ام دل سنگ تو کجا حال مرا میداند از تپش های دل غم زده ام فهمیدم مرغ پر بسته چرا کنج قفس میخواند MAHBOBEH POORABOLHASA...

سنگ باش

سنگ باش

من باختم، به خود باختم به تصویر غلط فرشته های آدم نما باختم حال که حماقت هایم را می شمارم آرام آرام این جمله در ذهنم طنین انداز می  شود: سنگ باش تا سنگسار نشوی!

توبه گــــــــــــــــــــــرگ

توبه گــــــــــــــــــــــرگ

گرگ روزگار بودم.... شغال ها هم جرات رویا رویی با من را نداشتند..... حال که توبه کرده ام ... اهو ها هم برایم خط و نشان میکشند.... درست است که ما رفته ایم و توبــــه کرده ایم اما به اهو ها بگویید در قلمروی ما با احترام عبور کنند مگر نمیدانند که توبه گـــ...

عالم کودکی

عالم کودکی

در عالم کودکی به مادرم قول دادم که تا همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم. مادرم مرا بوسید و گفت : نمی توانی عزیزم!! گفتم می توانم، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم. مادر گفت یکی می آید که نمی توانی مرا بیشتر از او دوست داشته ...

دلتنگی

دلتنگی

آنقدر دور شدی که باید آمدنت را خواب ببینم! خیالی نیست… دلتنگی قصه هر شب من است،بدون آن خوابم نمی برد… ...

دیوانگی

دیوانگی

[❤][❤]اگــــر دیوانگی نـیـسـت پس چیست ؟ وقتی در این دنیای بـه این بزرگــــی دلت فقط هــــــــــوای یک نفر را میکند...!...

بسلامتی مامانا

بسلامتی مامانا

غسال جوانی را می شست دیدم زار زار گریه می ڪند بش گفتم چی شده تو ڪه روزی صد تا رو غسل میڪنی!!! روی بازوی  جوان رو نشونم داد 〇نوش...

یاﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ ...؟؟؟

یاﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ ...؟؟؟

یاﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ ...؟؟؟ . . ﺍﺳﻢ ﻗﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻰ ... ﻗﻄﺎﺭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﻛﺸﺘﻰ ... . . ﺗﺎ ﻳﻚ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺷﺪﻯ ... ﺧﻠﺒﺎﻥ ﻣﻠﻮﺍﻥ ﻟﻮﻛﻮﻣﻮﺗﻴﻮﺭﺍﻥ ... . .

لیلا

لیلا

این شعر فوق العاده رو از دست ندین: او قول داده بود که لیلا نمی رود مال منست، بی من از اینجا نمیرود او گفته بود، آدم و حواش میشویم سوگند خورده بود، که فرداش میشویم او قول داده بود، که "موسی" رفیق ماست "عیسی" شهود پاکی دامان ما دوتاست... ترسی نداشتیم ، ک...

فراموش کن

فراموش کن

بیا نگارا،بیا در آغوش من بزن ز می آتشم ،ببر دل و هوش من ز زلف وا کن گره که مست و آشفته به بریز این مشک را بریز بر دوش من ازین کمند بلند به گردن من ببند بکش به هر سو مرا چو شیر سر در گمند به ناز بر من بناز ،به غمزه کارم بساز به ناله ی من برقص به گریه ی ...

درمان

درمان

درد دارد عشق تو جانا بیا تسکین بده یک بغل آغوش و یک بوسه مرا درمان بود MAHBOBEH POORABOLHA...

دوریت

دوریت

همچو نخل سربه زیری درکنار کوچه ها یاد چشمانت ببین پشت مرا خم میکند مثل آبی که شتابان میگذشت از جوی ها دوریت هم اینچنین عمر مرا کم میکند MAHBOBEH POORABOL...