نفس کشیدن

شب است و من قلم به دست در غم نبودنت فقط مینویسم!

تنها دلیل دلتنگی های من،

کاش لبهای زهر آگین مرگ بر لبهایت مهر خاموشی نمیزد،

کاش رفتن از روی خیانت بود!

بی انصاف نبودنت کاخ آمالم را لرزاند و رعشه بر ستون تنم انداخت!

 

سخت است نفس کشیدن در هوایی ک نفس های تو نیست ،

سخت است قدم زدن در باغ خاطره وقتی ک دیگر شاهد قدم زدن های تو نیست!

سخت است ک دیگر چهره ی نمک دارت را نمی بینم!

سخت است که دیگر بوسه از لبانت نمیچینم،

سخت است این همه رنج را تنهایی به دوش کشیدن،

سخت است همه را دیدن و تورا ندیدن...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...