غم مخور ...!

 

انگشتانم که لای ورق های دیوان حافظ می رود ...

دست دلم میلرزد

اما به خواجه میسپارم تا امید را از دلم نگیرد

دلم میخواهد همیشه بگوید :

یوسف گمگشته باز آید به کنعان

غم مخور ...!

 

 

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...