ببار باران کمی آرام...

ببار باران کمی آرام...

که پاییز هم صدایم شد که دلتنگی و تنهایی رفیق با وفایم شد

ببار باران بزن بر شیشه ی قلبم....

بکوب این شیشه را بشکن که درد کمتری دارد اگر با دست تو باشد

ببار باران که تا اوج نخفتن ها مدام باریدم از یادش ببار ...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...